
افلاطون: الحاد بیشتر یک بیماری روحی است ، تا یک خطا در درک باشد.
The Vocabulary of Philosophy, Mental, Moral and Metaphysical (London and Glasgow: Richard Griffin), 2nd ed., p. 54. Retrieved from Googlebooks archive on May 26, 2015.
راستی آزمایی این سخن با بررسی زندگانی سه تن از خداناباوارن مشهور می سنجیم.
نفر اول: مارک دو ساد
در تمام طول تاریخ فردی وحشی تر از مارکی دوساد (به خصوص در رفتار با زنان) یافت نمیشود فردی که 35 از عمر بی ارزش خود را در زندان و آسایشگاه های روانی بررسی کرد و انحراف سادیسم جنسی و سادیسم رفتاری بر گرفته از اسم اوست
حال او که بود و چه کرد؟
در وب سایت بی بی سی در گزارشی که پیرامون او تهیه شده است می خوانیم: ساد به خدا و اخلاق(!!) حمله می کرد…. ساد، روسپیهای جوان را در قصر خود حبس کرده و آنها را مورد تجاوز قرار می داد و یا مجبور به تحمل شکنجه های جنسی می کرد.
http://www.bbc.com/persian/arts/2014/12/141124_l51_sade_visual_cinema_exhibition
و او به دلیل اینکه در روز عید پاک(يکی از مهمترین اعیاد مسیحیان) با اغفال کردن یک بیوه زن، او را به بهانه کار به قصر خود دعوت کرد و به صورتی وحشیانه او را شکنجه داد و به او تجاوز کرد، دستگیر شد.
نکته تعجب بر انگیز این است که سیمون دوبوار فمینست خداناباور در شرح این داستان می گوید: او بی دلیل روز عید پاک را برای تجاوز و تازیانه زدن به کلر انتخاب نکرده بود و… هیچ تقویت کننده ای قوی تر از به مبارزه طلبیدن نیکی نیست(آیا باید ساد را سوزاند صفحه 29)
تصور کنید که زنی به اسم سیمون دوبوار فعال حقوق زن است!!!
این فرد 35 سال از عمرش را در زندان و تیمارستان بود!! البته این گوشه از جنایت ها و اعمال این فرد بود و ان شاء الله در زمانی دیگر بیشتر در مورد سیمون دوبوار و ساد توضیح خواهیم داد.
حال به سراغ معروف ترین شخصیتمان یعنی نیچه می رویم.
نیچه هم از جمله خداناباوارن افراطی و شدیدا ضد مسیحیت و به مانند ساد ضد زن بود که چند سال آخر عمرش را در تورین ایتالیا در آسایشگاه روانی بستری بود. (تاریخ فلسفه کاپلسون جلد 7 صفحه 385)
شخصیت بعدی نیز فردی به اسم شوپنهاور است که نیچه از او به عنوان معلم خود یاد کرده است این فرد نیز به مانند نیچه و ساد شدیدا ضد زن بود و هر چند که در آسایشگاه روانی بستری نشد ولی رفتار های همچون دیوانگان داشت.
در سایت دویچه وله در مورد او میخوانیم: شوپنهاور به ندرت به کسی اعتماد میکرد. روایت میکنند که همواره در اتاق خواباش سلاحی پنهان کرده بود. هرگز به آرایشگاه نمیرفت، زیرا بیم آن داشت که آرایشگر گلوی او را با تیغ ریشتراشی ببرد. هرگز اجازه نمیداد کسی بیش از اندازه به او نزدیک شود. یک بار زن خیاطی را که در راهرو خانهاش با سروصدای زیاد آرامش او را برهم زده بود چنان هل داده بود که زن نگونبخت با سقوط از پلهها دچار آسیبدیدگی مادامالعمر شده بود. با شکایت زن به دادگاه، شوپنهاور ناچار شده بود تا پایان عمر آن زن، ماهانه مبلغی بابت غرامت به او بپردازد.
البته در این لیست اسم خداناباورانی به مانند فوکو، دولوز، هیچنز، … خالی است که ان شاء الله بعدا آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم.